خرید از سراسر دنیا

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» هفت شگفت انگیز!

هفت شگفت انگیز!

عجایب هفتگانه جهان باستان چقدر حقیقت اند و چقدر مبتنی بر خیال و دروغ پردازی اند؛ عجایبی که از میان شان فقط اهرام مصر باقی مانده و دیوار چین را هم شامل نمی شود انسان را شگفت زده می کنند و در بهت فرو می برند. عجایب هفت گانه اثر برتر معماری و مجسمه سازی جهان باستان هستند که نمایان گر اوج پیشرفت هنر و علم تمدن دوران قدیم اند. مهندسان زمان ما پس از گذشت هزاران سال و پیشرفت چشمگیر تکنولوژی همچنان نمی توانند چگونگی ساخت قسمت هایی از آنها را با توجه به امکانات دوره ساخت آنها و حتی تجهیزات عصر حاضر توجیه کنند. تفاوت هایی در انتخاب این هفت اثر وجود دارد. همه این آثار از نظر هنری، علمی، معماری و مهندسی در اوج کمال هستند. معروف ترین فهرست بندی عجایب هفت گانه جهان باستان به این ترتیب اند:

هرم بزرگ جیزه، فانوس دریایی اسکندریه، تندیس رودس، معبد آرتمیس، تندیس زئوس، باغ های معلق بابل، آرامگاه هالیکارناسوس.

دلیل انتخاب این تعداد، اعتقاد پیشینیان بر مقدس و خوش یمن بودن عدد هفت است. اولین بار آنتیپاتروس یک یونانی الاصل که در فینیقیه زندگی می کرد آنها را انتخاب کرد. اولین بار فهرست مکتوب عجایب هفت گانه در کتاب هرودوت آمد. هرودوت 425 سال قبل از میلاد مسیح درگذشت. او در شهر یونانی نشین هالیکارناس زندگی می کرد که در زمان حیاتش در تصرف دولت مرکزی ایران قرار داشت. به همین دلیل است که عده ای او را ایرانی دانسته اند. هرودوت از اولین نویسندگان تاریخ در تمدن های باستان است و به او شهرت پدر تاریخ نگاری داده اند. 200 سال بعد از او کالیماکوس مسئول کتابخانه بزرگ اسکندریه که خود در معماری هم سررشته داشت، به طور گسترده به فهرست بندی و توضیح مکتوب این آثار عجیب پرداخت. چندین تن دیگر نیز به توصیف و تشریح این آثار دست زدند ولی آتشی که در کتابخانه اسکندریه افتاد، بشر را از همه این نوشته های ارزشمند محروم کرد.

نکته مهم در مورد این فهرست ها آن است که همگی توسط دانشمندان و معماران اهل یونان باستان انجام شده و آنها نیز بیشتر به دنیای اطراف خود توجه کرده اند. این آثار عجیب همگی از اطراف دریای مدیترانه یا خاورمیانه انتخاب شده است. این در حالی است که در شرق آسیا نیز تمدن و شهر نشینی وجود داشته و مردمان آن صاحب معماری و آثار عظیمی در این بخش بوده اند. آمریکای جنوبی نیز تمدن های بزرگ مانند تمدن مایاها را داشته است که در ساخت معبد و بناهای غول پیکر مشهورند. همه اینها در این فهرست ها نادیده گرفته شده اند. جمع آوری اطلاعات و مسافرت در آن روزگار بسیار دشوار و زمان بر بوده و این بی توجهی ها مسلما از روی ناآگاهی و بی خبری رخ داده است. در قرون وسطی نیز با توجه به آثار حاضر در آن عصر فهرست هایی نوشته شده است. امروزه فهرست بندی های جدیدی برای عجایب انجام شده که فهرست عجایب مدرن نام دارند. در این فهرست ها تنها آثاری می آیند که امروزه وجود دارند. تاج محل، پل"دروازه طلایی" در سانفرانسیسکوی آمریکا و دیوار چین از مهم ترین آنها هستند. هرم جیزه در مصر اثری است که همواره استوار مانده و در تمام اعصار در بین این عجایب برای خودش جایی داشته است. اکنون هم در تمام فهرست های عجایب جای دارد.


هرم بزرگ جیزه؛ معجزه ریاضی

عمری تاریخ بر آن گذشته است.تنها اثر بر جای مانده از میان عجایب هفت گانه دوران باستان است. در شهر قاهره مصر واقع شده. حدودا 2900 سال قبل از میلاد مسیح ساخته شده و عمری 5000 ساله دارد. دو هرم کوچک تر در کنار آن قرار دارد. هرم بزرگ محل دفن جسد خئوپس یا خوفو است. به این هرم، هرم خئوپس یا هرم خوفو نیز می گویند. مصریان اعتقاد داشتند بعد از مرگ خوفو، روحش در این هرم به حیات ادامه می دهد.

خوفو یا خئوپس پادشاهی از چهارمین سلسله فراعنه مصر برای ساختن آن دو هرم کوچک تر در کنار آن 20 سال تمام، 100 هزار برده را زیر آفتاب سوزان به کار وادار کرد. عده ای معتقدند معمار این ساختمان ها شخصی به نام همیونو از بستگان خوفو بوده است. برای ساخت آن از 2 میلیون و 300 قطعه بلوک سنگی استفاده شده است. میانگین وزن هر یک از این بلوک ها 2/5 تن است. این هرم ابتدا 147 متر ارتفاع داشته ولی با گذشت زمان ارتفاع آن در اثر فرسایش کاهش یافت و اکنون به 137 متر رسیده است. هرم جیزه برای مدت 3800 سال بلندترین بنای ساخته شده به دست بشر بود تا اینکه در سال 1300 میلادی کلیسای لینکولن ساخته شد که 160 متر ارتفاع داشت. هر ضلع قاعده هرم 230 متر طول دارد. وزن کل هرم جیزه حدود 6 میلیون تن تخمین زده شده. با تقسیم این عدد، معلوم می شود سازندگان آن به طور متوسط روزی 800 تن سنگ را به محل ساخت هرم می آوردند.

مصریان برای اندازه گیری طول، سیستم مخصوص داشتند که واحد آن 0/524 متر بوده است. آنها محاسبات دقیقشان را با مهارت فوق العاده ای به انجام رسانده اند. به طور میانگین طول اضلاع مختلف این هرم تنها 48 میلی متر از اندازه محاسبه شده فاصله دارد. یعنی خطای آنها کمتر از یک سانتی متر بوده و این یک موفقیت بزرگ است.

نکته جالب دیگر در مورد هرم استفاده از عدد \pi در مهندسی آن است. در نسبت های عددی ای که بین اضلاع، اقطار دایره های محاطی و به طور کلی طول ها در هرم وجود دارد، همواره به اعدادی می رسیم که با خطایی کمتر از 0/05 درصد به \pi یا مضارب صحیحی از آن نزدیک است. ورنر، مهندس معمار و باستان شناس برجسته، در این باره می گوید: "اگرچه احتمالا مصریان باستان نامی به عدد \pi اختصاص نداده بودند و هنوز ارزش و اهمیت بالای این عدد را نمی دانستند و شاید همه ویژگی های آن را در نیافته بودند، ولی باید تاکید کرد که در محاسبات خود استادانه از این عدد و کاربردهای آن استفاده کرده اند."

پتری نویسنده کتاب "اهرام و معبدهای جیزه" هم در قسمتی از همین کتاب می گوید: "نسبت های ریاضی حاکم بر معبد و دیگر ساختمان ها مرا مطمئن می کند که بین مصریان آن روز، دانشمندان برجسته ای در علم ریاضی و مهندسی می زیسته اند." جواهرات خوفو در زمان حیاتش در دالان مرکزی هرم بزرگ نگهداری می شد. این دالان جای بسیار امنی محسوب می شود زیرا ورود به آن بسیار دشوار است. دالان ها و راهروهای پر شمار و تو در تو که به هم ختم می شوند و همچنین طبقات متعدد، رسیدن به دالان مرکزی را بسیار سخت و برای افراد نا آشنا غیر ممکن می کند. نقشه این راه ها چنان پیچیده است که حتی بسیاری از مهندسان و کارگرانی که خود آن را می ساختند در این راه ها ناپدید شدند. آنها گاهی راه بازگشت را گم می کردند و پس از چند روز سرگردانی و ناکامی، از تشنگی و گرسنگی می مردند و بعدها جسد آنها را پیدا می کردند.

تکنیک و روش ساخت هرم خوفو از بحث های داغ است. بسیاری معتقدند مصریان باستان این سنگ های عظیم را با کشیدن از معدن به محل ساختمان می آوردند. عده ای نیز معتقدند آنها سنگ ها را روی تعدادی تنه درخت می گذاشتند و با حرکت دادن سنگ روی آنها، تنه های عقب را به جلو منتقل می کردند.

ورودی هرم، 17 متر از سطح زمین فاصله دارد. ارتفاع حفره ورودی 96 سانتی متر است و برای داخل شدن باید سر را پایین آورد. عرض ورودی 104 سانتی متر است. پس از وارد شدن در مسیر یک راهرو شیب دار قرار می گیرید که به سمت پایین می رود.

در هرم جیزه سه سالن وجود دارد. سالن کوچک تر در پایین قرار دارد و دو سالن بزرگ تر با نام های سالن ملکه و سالن پادشاه در بالا هستند. این هرم تنها هرمی است که هم راهروهای بالا رونده و هم راهروهای پایین رونده دارد. دو معبد دیگر هم به یاد فرعون ساخته شده؛ یکی در نزدیکی هرم و دیگری آن طرف تر، کنار رود نیل. سه هرم کوچک تر هم به افتخار همسرش بنا شده.


آرامگاه آرتمیس

این عبادتگاه 800 سال قبل از میلاد مسیح در ترکیه کنونی ساخته شد. باقیمانده این بنا در کنار چند بنای تاریخی موسوم به "افه سوس" قرار دارد. این آثار کنار شهر سلجوق در 50 کیلومتری جنوب شهر ازمیر ترکیه هستند.

زیبایی این بنا بسیار حیرت انگیز بوده و دلیل قرار گرفتن آن در بین عجایب هفت گانه نیز تنها زیبایی هنری است. در اولین فهرست های عجایب هفت گانه اسم آن به چشم می خورد. البته در آن روزگار از این معبد با نام "معبد بزرگ مرمرین" اسم می بردند. بعدها به آن معبد آرتمیس گفتند. دلیل آن مجسمه باشکوهی از آرتمیس الهه ماه بود که در وسط معبد قرار داشت.

در باورهای یونانیان باستان، آرتمیس، الهه ماه، زیباترین خدایان است. او خواهر دوقلوی آپولو است. برادرش الهه خورشید، شعر و موسیقی است. این الهه را رومیان قدیم نیز می پرستیدند. در روم به آن دیانا می گفتند.

این معبد به فرمان کروسوس پادشاه لیدی ساخته شد. لیدی از قدیمی ترین تمدن های انسانی است. هنگامی که آریایی ها از اروپا به آسیا مهاجرت کرند، دیگر تمدنی با این نام وجود نداشت. طراحی معبد را کریسفون معمار به عهده گرفت. معبد پر از مجسمه بود؛ مجسمه هایی که هر کدام را یکی از هنرمندان نامدار آن روز ساخته بود. در بین این مجسمه ها آثاری از پلی کلیتوس و فیدیاس که از شناخته شده ترین مجسمه سازان آن روز بودند، دیده می شود.

حاکمان آن زمان،بازرگانان،هنرمندان و حتی مردم طبقه پایین دست مرتبا به این معبد می آمدند،به نیایش می پرداختند و هدایای گران قیمت خود را تقدیم معبد می کردند.این هدایا شامل مجسمه های طلا،جواهرات و انواع اشیای پر ارزش بود.

در بیستم ژوئیه سال 365 قبل از میلاد مسیح هروستراتوس مردی که در افه سوس خانه داشت معبد را به آتش کشید.در کنار مورخانی که سوختن معبد را غیر عمدی می دانند،عده ای دلیل این کار او را دین ستیزی و عقاید ضد مذهبی اش می پندارند.بعضی هم فکر می کنند او تنها به این دلیل این کار را کرده که نامی از خودش در تاریخ برجا بگذارد،البته اگر چنین بوده باشد،راه درستی را انتخاب کرده و درست زده به هدف!

از جالب ترین اتفاق ها آن است که در 20 ژوئیه روز سوختن معبد اسکندر مقدونی زاده شد.پلوتارک تاریخ نگار می گوید:"آرتمیس در آن شب چنان در گیر به دنیا آوردن و مراقبت از اسکندر بود که فراموش کرد از بارگاه خودش نگهبانی کند."

البته اسکندر پس از فتح این منطقه دستور به ساخت مجدد آن داد.بازسازی بنا تا پس از مرگ اسکندر ادامه پیدا کرد.معبد تا حدود 100 سال پس از میلاد مسیح پابرجا بود.در این دوره بین مسیحیان و اهالی افه سوس که حاضر نبودند دست از عبادت الهه خود بردارند،درگیری هایی صورت گرفت.سرانجام قبیله ای از مسیحیان افراطی که آرتمیس در دینشان جایی نداشت،معبد را دوباره ویران کردند.اهالی شهر از روی لجبازی تصمیم گرفتند دوباره معبد را برپا کنند و برای این کار دور هم جمع شده و قسم خوردند.این کار را هم شروع کردند اما به تدریج مسیحیت بین آن ها رواج یافت و به مرور سوگندشان را از یاد بردند.چندین سال بعد هم سیلی عظیم به کلی آن را ویران و در گل و لای مدفون کرد.

کف معبد آرتمیس 155 متر طول و 55 متر عرض داشته است.ارتفاع بنا هم حدود 20 متر بوده.استفاده از مرمر و سفیدی یکدست در معبد جلوه ای با شکوه به آن می داد.پلکان ها،بالکن ها و ستون های پر شمار معبد را در زیبایی زبانزد کرده بود.امروز اما اگر به افه سوس بروید چند ستون است وتنها چند تکه سنگ!

در سال 1869 با انجام حفاری های گسترده تعدادی از مجسمه های مربوط به این معبد به وسیله یک تیم باستان شناس انگلیسی پیدا شد.این تیم که توسط موزه انگلستان فرستاده شده بودند پس از سال ها تلاش به نتیجه رسیدند.تعدادی از مجسمه های پیدا شده بسیار سنگین و از جنس طلا بودند.در این حفاری ها همچنین سکه هایی یافتند که قدیمی ترین سکه های پیدا شده در تمام طول تاریخ بشر هستند.بررسی و جستجو در این منطقه تا پیش از جنگ جهانی اول ادامه داشت.

مدلی از معبد آرتمیس به تازگی در پارک مینیاترک در شهر استانبول ترکیه ساخته شده است.


باغ های معلق بابل

این باغ های بلند در شهر بابل واقع بود. بابل، از شهرهای بزرگ جهان باستان در 85 کیلومتری جنوب بغداد، پایتخت عراق کنونی قرار داشت. این شهز در محلی حاصلخیز، بین رودهای دجله و فرات بود. این باغ ها به دستور بخت النصر دوم، حاکم آن روز بابل ساخته شدند و زمان آن را حدودا شش قرن پیش از میلاد مسیح تخمین زده اند.

دلیل اینکه در فارسی به این باغ ها معلق می گوییم مشخص نیست. این باغ ها در حالت تعلیق نبوده اند بلکه به شکل پلکانی در دامنه کوه قرار داشتند. در اولین کتاب هایی هم که از آنها صحبت شده، نام آنها عبارتی در زبان یونانی به معنی باغ های بالکنی ذکر شده. احتمالا انچه در فارسی می گوییم تنها یک اشتباه حاصل از ترجمه است. در انگلیسی هم مانند فارسی به آنها باغ های معلق یا آویخته می گویند که چندان درست به نظر نمی رسد.

در کتاب دو تاریخ نگار یونانی استرابو و دیودوروس سیکولوس از این باغ ها سخن رفته ولی هیچ جای دیگر در کتب آن سالیان نامی از باغ ها نیست. از همین رو عده ای با وجود آثار به جا مانده و حکاکی های پیدا شده در محل، به کل در وجود داشتن چنین باغ هایی تردید دارند. برخی وجود آنها را پذیرفته اند ولی در مورد محل آنها نظراتی کاملا متفاوت دارند. تعدادی از مورخان هم می گویند این گیاهان و درخت ها به صورت طبیعی به وجود آمده بودند و کسی مسئول سبز شدن آنها نبوده است. استرابو مورخ یونانی که چندین سال پس از ساخت این باغ ها در کتابش به توصیف آنها می پردازد می گوید: "بالکن ها پشت سر هم پله پله بالا می روند. روی هر طبقه سبز است و درختان تنومند دیده می شود. روی سطوح عمودی دیوارهایی که طبقات را به هم وصل می کند حکاکی هایی روی سنگ وجود دارد که اغلب اشکالی از حیوانات هستند."

این باغ ها را باغ های معلق سمیرامیس نیز می گویند. سمیرامیس همسر حاکم بابل بوده است. او نوه هوخشتره، از پادشاهان قوم ماد در ایران بود. ازدواج او و بخت النصر دوم نشانه صلح و پایان جنگ و خونریزی بین دو قوم بود. سمیامیس از سرزمینی سرسبز و خوش آب و هوا می آمد و اب و هوای خشک و کویری منطقه نینوا او را غمگین و افسرده کرده بود. بخت النصر هم برای اینکه حال همسرش بهتر شود دستور به ساخت این باغ های عظیم داد. این دلیل قانع کننده ای به نظر می رسد. سازندگان این باغ ها برای جلوگیری از شسته شدن خاک و انتقال آن به قسمت های پایینی توسط آب، در عمق خاک از خشت های گل رس و کاه استفاده می کردند. مساله عجیب در مورد این باغ ها نحوه آبیاری آنهاست. محل آنها در کنار رود فرات بوده و آب فراوانی در آنجا وجود داشته ولی با توجه به ارتفاع این باغ ها آبیاری آنها به وسیله امکانات آن روز چندان ساده به نظر نمی رسد. باغ های معلق بسیار وسیع بودند و برای آبیاری آنها باید وزن زیادی از آب مرتبا به بالا منتقل می شده.

حمل این مقدار آب توسط انسان ها یا احشام تقریبا غیر ممکن به نظر می رسد. مورخان با توجه به نوشته های قدیمی و حدس و گمان ها تنها یک روش را برای این کار ممکن و منطقی می دانند. آنها بر این باورند که در ساحل رود فرات و بالاترین قسمت این باغ ها، هر کدام یک قرقره وجود داشته و طنابی دور این قرقره ها بسته شده بود. به گفته مورخان به این طناب تعداد زیادی سطل بزرگ متصل بوده. روش گردش آن هم این گونه بوده که در بالا پس از خالی کردن هر سطل، در آن سنگ هایی با وزن زیاد می گذاشتند. سطل هایی که سنگ داشتند به دلیل وزن بیشتر پایین می آمدند و به این ترتیب سطل هایی که در پایین از آب پر شده بودند بالا می رفتند. ارتفاع بلندترین قسمت این باغ ها از سطح رودخانه حدود 100 متر بوده است. اگر آنها را هم سطح در نظر بگیریم، مساحت سطح این باغ ها نزدیک به 15 هزار متر مربع بوده است. بنابر نوشته ها محل باغ ها پر از حکاکی، مجسمه های سنگی و ستون های سفید رنگ بوده است. بخت النصر دوم خود در بالاترین قسمت این باغ ها قصری بزرگ داشته. این باغ ها و بناهایی که در آن محل ساخته شده بودند بر اثر چندید زلزله بزرگ پیش از شروع دومین قرن پیش از میلاد به کلی تخریب شدند. طی بررسی هایی که در سال های گذشته انجام شد، باستان شناسان نشانه هایی پیدا کردند که از وجود این باغ ها خبر می دهد. از مهم ترین این نشانه ها تعدادی پایه، مربوط به ستون های سنگی و قطعه هایی از سنگ های حکاکی شده است.


تندیس زئوس

از دیگر عجایب دنیای باستان مجسمه زئوس، پادشاه خدایان یونان باستان بود. در یونان باستان، زئوس را سرکرده همه خدایان می دانستند و می پرستیدند. رومیان نیز چنین خدایی را باور داشتند و به آن ژوپیتر می گفتند. زئوس خدای آسمان نیز نام داشت. از او نقاشی های زیادی کشیده و مجسمه های زیادی ساخته شده. در تمام این آثار قدرت و عظمت او به چشم می آید. در بسیاری از آنها زئوس در حال پرتاب آذرخش است که سلاح او بوده است. در افسانه های یونان باستان او را بسیار عدالت جو و حامی حقیقت می دانستند.

تندیس زئوس را فیدیاس مجسمه ساز زبر دست یونانی حدودا 500 سال قبل از میلاد مسیح ساخت. تندیس را در معبد زئوس در شهر جنوبی المپیا قرار دادند. المپیا در آن دوران پایتخت مذهبی یونان به شمار می رفت و بزرگ ترین هنرمندان و سیاسیون یونان در آن زندگی می کردند.

هر ساله به افتخار زئوس مسابقات ورزشی مختلف در المپیا انجام می شد که المپیک مهم ترین این مسابقات بود. از تمام شهرهای یونان پهلوانان با طی مسافت های طولانی می آمدند تا در مسابقات شرکت کنند. بسیاری از دیدارهای ورزشی، به ویژه کشتی ها در معبد و برابر همین تندیس انجام می شد. مردم نیز برای تماشای این مسابقات از همه جا خود را می رساندند. می گویند این مسابقات چنان اهمیت داشته که در طول انجام آنها مردم از کار و زندگی خود دست می کشیدند. کسب و کار و تمام فعالیت ها، متوقف می شد و افراد برای دیدن مسابقات آرام و قرار نداشتند. حتی در کتاب های تاریخی یونانیان آمده است که آنها چند بار برای رساندن خود به المپیا، هنگام برگزاری المپیک جنگ ها را متوقف کردند. مردم آن روز برگزاری این مسابقات و شرکت در آن را موجب خشنودی زئوس می دانستند. نام معمار معبد زئوس را نمی دانیم. فقط این که او از اهالی المپیا بوده. معبد، نمایی سفید رنگ از گچ داشته و تعداد زیادی ستون قطور در سالن بزرگ آن به چشم می خورده است.

پس از اتمام ساخت معبد، سفارش ساخت مجسمه به فیدیاس داده شد. او این مجسمه را حدودا طی چهار سال ساخت. مجسمه زئوس که 12 متر طول داشت، ابتدادارای یک اسکلت بود و به تدریج کارگران آن را کامل کردند.

جنس آن از عاج فیل بوده و لباسش از طلا. مجسمه زئوس روی تختی نشسته بوده و سرش به سقف می رسیده. این سخن بین عوام شایع بوده که زئوس شبی برمی خیزد و سرش سقف معبد را می شکند. در معبد روی دیوارها پله هایی وجود داشته تا مردم بتوانند از آنها بالا بروند و صورت زئوس را از رو به رو ببینند.

در تحقیقاتی که سال های 1954 تا 1958 توسط یک گروه اروپایی انجام شد بقایای کارگاهی که فیدیاس مجسمه را در آن ساخته بود پیدا شد. در این حفاری ابزار کنده کاری، قالب های ریخته گری و آلات دیگری مربوط به مجسمه سازی پیدا کردند. باستان شناسان همچنین لیوانی ساخته فیدیاس را از زیر خاک بیرون آوردند که روی آن نوشته شده: " من مربوط به فیدیاس هستم!" چند سال پس از میلاد مسیح، کالیگولا، فرمانده فاتح رومی، تصمیم گرفت مجسمه را به کشورش ببرد اما چون مجسمه را محکم نبسته بودند در راه روم واژگون شد و شکست. کالیگولا قصد داشت چند مجسمه دیگر را هم از یونان به روم ببرد اما عمرش کفاف نداد به خرابکاری هایش ادامه دهد. معبد زئوس هم به دست مسیحیان به آتش کشیده شد تا نه مجسمه بماند و نه معبد.



فانوس دریایی اسکندریه

در دریای تاریک شب، ملوانان به سوی نوری که از فارو می آمد،چشم می دوختند تا بندر را پیدا کنند. برج در جزیره ای کوچک به نام فارو در مجاورت بندر اسکندریه قرار داشت. کلمه فار هم از همین جا به ادبیات کشتیرانی و دریانوردی وارد شده و به چراغ های دریایی نسبت داده می شود.

فانوس دریایی اسکندریه در زمان حکومت بطلمیوس دوم ساخته شد. بطلمیوس دوم یکی از جانشینان اسکندر بود که سه قرن قبل از میلاد مسیح حکومت می کرد. فانوس دریایی را معماری به نام سوسترات طراحی کرد. در مورد ارتفاع آن حرف های مختلفی زده اند. چندی از تاریخ نویسان یونان باستان ارتفاع آن را تا 172 متر نوشته اند که منطقی به نظر نمی رسد و به احتمال زیاد کاملا اغراق آمیز است. امروز با توجه به نشانه ها، نوشته ها و حدس و گمان ها، ارتفاع آن را 120 تا 140 متر تخمین می زنند.

اسکندر مقدونی پس از فتح مصر دستور ساخت شهری را داد که بعدها تبدیل به بندر اسکندریه شد. دستور ساخت فانوس دریایی هم اسکندر شخصا صادر کرد. گفت باید بلندترین فانوس دریایی جهان باشد. او می خواست آنجا را تبدیل به یک بندر تجاری بزرگ کند ولی از مصر بازگشت و پیش از کامل شدن شهر و شروع ساخت برج، در 32 سالگی در جنوب ایران از دنیا رفت و هرگز شکوه فانوس دریایی را ندید.

زیر بنای برج، مربع و سنگی و هر ضلع آن 30 متر بود. برج روی یک هشت ضلعی یا به گفته عده ای مربع بالا رفته، سپس به وسیله دو برج بزرگ تر و کوچک تر بالا می رود که در برج بالایی آتش می افروختند. در بالاترین قسمت برج هم مجسمه زئوس پدر خدایان یونان باستان قرار داشت که به دریا می نگریست. نمای بیرون برج از سنگ مرمر سفید ساخته شده بود.

در درون برج بالابری قرقره ای وجود داشت که از اتاق تاسیسات در پایین برج، انبوهی از سوخت و دیگر وسایل را به اتاق روشنایی در بالا منتقل می کرد. البته روی سطح داخلی دیواره برج هم راهی دایره ای وجود داشت که در درون برج می چرخید و به بالای برج می رفت. عرض این مسیر حداقل چهار متر بوده است. اسکندریه به سرعت شهری پر رفت و آمد شد. 600 هزار نفر در آن ساکن شدند و تبدیل به قلب تجاری منطقه شد. هر روز کشتی های زیادی می آمدند، بار و مسافر می آوردند، دوباره پر می کردند و می رفتند. شب ها فانوس دریایی راهنمای کشتی ها بود. در قسمت روشنایی برج، روغن و چربی می سوزاندند. دیواره داخلی اتاق روشنایی، از آینه مقعر پوشیده شده بود که نور را به سراسر پهنه دریا می فرستاد. آینه ها بسیار قوی بودند و فارو مانند چراغی بر پهنه اقیانوس می درخشید و تا فاصله ای بسیار دور دیده می شد. تا کیلومترها و شاید به قول مردم آن زمان تا انتهای جهان!


غول رودس

وقتی کشتی ها به خشکی نزدیک می شدند همه، سرها را بالا می آوردند تا خدای خورشید را ببینند. غول رودس، مجسمه ای از هلیوس، الهه خورشید. تندیس در ورودی بندر شهر رودس در یونان قرار داشت. تندیسی که 56 سال بیشتر در آسمان ها نبود و زود به زیر افتاد.

ویلیام شکسپیر ادیب بزرگ انگلیسی در چندید نمایشنامه اش از جمله "تراژدی ترویلس وکرسیدا" که در 1602 میلادی نوشته شده به این مجسمه اشاره کرده. جزیره رودس در یونان شامل سه ایالت یالیسوس، کامیروس و لیندوس بود. بعد از سال ها دشمنی و جنگ این سه ایالت کینه را کنار گذاشتند و متحد شدند. با همکاری آنها بندر رونق بسیار یافت. آنها با کشورهای اطراف به ویژه مصر روابط تجاری عظیمی داشتند تا اینکه در قرن چهارم سپاه مقدونیه به قصد مصادره و غارت شهر از طریق دریا آن را محاصره کرد. مردم رودس که متحد و یکپارچه بودند، مدتی طولانی مقاومت کردند. در پایان، سپاه مقدونیه که مدت ها روی آب سرگردان بود، از فرط تشنگی و گرسنگی پراکنده شد و محاصره شکست.

مردم رودس از شادی پیروزی مجسمه ای بر فراز دریا ساختند. ساخت هلیوس، حاصل از اتحاد این سه ایالت و کنار گذاشتن دشمنی های دیرینه بود که باعث پیشرفت اجتکاعی و اقتصادی و پیروزی آنها در مقابل دشمن مهاجم شده بود. ساخت این مجسمه حدودا 10 سال طول کشید و در قرن سوم پیش از میلاد به پایان رسید.

آنچه درباره آن اطمینان داریم این است که این تندیس در ورودی بندر رودس قرار داشت. دریا در مقابل بندر به صورت دریاچه ای بوده که به وسیله تنگه ای به قسمت پهناورتر دریا وصل می شده. سخن مشهور درباره غول این است که به طوری در ورودی بندر قرار داشته که پاهایش هر یک در طرفی از خشکی قرار می گرفته و کشتی ها برای ورود به بندر از بین پاهایش می گذشتند. این سخن به احتمال بسیار زیاد واقعیت ندارد و آفریده بزرگ نمایی و اغراق است چون استوار کردن مجسمه در آن حالت غیر ممکن است. چگونه می توان تندیس رودس را پس از ساختن در چنان حالتی قرار داد یا در صورتی که زیر آن آب است. در همان محل دست به ساخت آن زد؟ حالت دیگر آن است که فرض کنیم غول در کنار دریا و در یک طرف تنگه قرار داشته. البته حالت اول رویایی تر است ولی حالت دوم باید به واقعیت نزدیک تر باشد.

علاوه بر محل ایستادن آن، دست راست غول نیز از مسائل مورد بحث و اختلاف است. عده ای بر این باوردند که غول مشت گره کرده خود را بلند کرده بوده. بعضی می گویند او با انگشت اشاره اش آسمان را نشان می داده اما اکثرا فکر می کنند او در دست راستش مشعلی داشته که آتش آن همواره شعله ور بوده.. اینکه چگونه سوخت را به مشعل می رساندند هم سوالی است که در صورت باور وجود مشعل باید به آن پاسخ دهیم. مجسمه از جنس سنگ و فلز بوده. در پایان، بلندی مجسمه به نزدیک 40 متر رسید. می گویند در آن زمان فقط انسان های قد بلند می توانستند شست پای غول را لمس کنند. کارگران با ساختن قسمت های بالاتری از تندیس، دور آن خاک می ریختند تا برای ساخت قسمت های بلندتر به آن دسترسی داشته باشند. پس از اتمام کار کوه خاک بر چیده شد. بعد از گذشت 56 سال زلزله ای عظیم، غول را از قسمت آسیب پذیر (زانوهایش) شکست و به زمین افکند.

حاکم آن روز مصر قصد بازسازی آن را کرد ولی پیشگوی دربار این کار را نامبارک و نحس خواند و امپراتور را منصرف کرد. مجسمه سال ها روی زمین بود تا اینکه در سال 654 میلادی معاویه پسر ابوسفیان با هجوم به رودس آنجا را تسخیر کرد و پس از تکه تکه کردن مجسمه آن را با قیمت زیاد به تاجری یهودی که اهل سوریه بود فروخت. می گویند تاجر برای حمل تکه های مجسمه به سوریه نزدیک به 900 شتر کرایه کرد. از سال 1970 بارها بازسازی تندیس بزرگ غول رودس به عنوان عاملی مهم در جذب توریست مورد بحث و بررسی قرار گرفت ولی به دلیل بودجه سنگین مورد نیاز، تاکنون اقدامی در این راه انجام نشده.. هزینه مورد نیاز برای بازسازی غول را بیشتر از 100 میلیون یورو تخمین می زنند و بی خیال می شوند.


آرامگاه هالیکارناسوس

این مقبره حدود 350 سال پیش از میلاد مسیح ساخته شده. آن را به افتخار موسول، پادشاه آن روز سرزمین کارایا ساختند. منطقه کارایا در کنار دریای اژه و در محل ترکیه کنونی واقع بود. در آن زمان کارایا بخشی از سرزمین های تحت حکومت هخامنشیان بود و حاکمش باید به دولت مرکزی ایران خراج می داد و از آن دستور می گرفت. در یکی از جنگ های معروف ایران و یونان مردان کارایا با دلاوری به حمایت از دولت ایران شمشیر زدند و در پیروزی ایرانیان نقش مهمی داشتند. اما چند سال بعد که ورق برگشت و یونانیان بر آن منطقه چیره شدند، انتقام سختی از مردم کارایا گرفتند. مردانشان را قتل عام کردند و زنانشان را به بردگی گرفتند. زمانی که موسول بر کارایا حکومت می کرد پادشاه ایران اردشیر سوم (هخامنشی) بود. طبق رسوم آن دوره پادشاهان کارایا با خواهر خود ازدواج می کرد و پس از مرگ پادشاه، خواهر او که همسرش نیز به حکومت می رسید. همسر و خواهر موسول نیز آرتمیس نام داشت. او پس از مرگ موسول به جای او به تخت نشست و ساختمان آرامگاه را به افتخار شوهرش طی دو سال ساخت. این بنا در شهر هالیکارناسوس، پایتخت کارایا ساخته شد و چندی پس از اتمام ساخت آن ارتمیس هم درگذشت و خودش هم در آرامگاهی که ساخته بود، آرام گرفت. آرتمیس برای یافتن معماران زبردست چندین مامور را به همراه پول فراوان برای جست و جو به سراسر یونان فرستاده بود. معمار این ساختمان دو یونانی بودند. نام آنها ساتیروس و پیتیس بود. ارتفاع این بنا 45 متر تخمین زده می شود. قسمت پایین بنا به شکل یک مکعب بوده است و روی هر کدام از چهار دیوار جانبی چند مجسمه وجود داشته. مجسمه های مربوط به هر دیوار را یکی از مجسمه سازان مشهور یونان ساخته بودند. این مجسمه ها همگی مربوط به اعتقادات دینی و باورهای مذهبی و شکلی از خدایان و فرشتگان بودند. روی قسمت پایینی که به شکل مکعب بود قسمت دیگری به شکل هرم قرار داشته و در بلندترین نقطه ساختمان مجسمه ای سفید رنگ و مرمرین از مردی سوار بر اسب قرار داشته و آن مرد احتمالا موسول بوده. ستون های داخلی وزن سقف را تحمل می کردند ولی ستون هایی که در ورودی آرامگاه وجود داشتند تنها برای زیبایی ساخته شده بودند. آرامگاه روی تپه ای قرار داشته که به شهر هالیکارناس مشرف بوده. بنادر زمان خودش در اوج زیبایی هنری قرار داشته. هر ساله عده زیادی برای بازدید از مقبره می آمدند. دلیل آن مشخص نیست ولی مردم این ساختمان را مقدس می دانستند. این ساختمان هم چون تا حدی به باورهای مذهبی مردم دوران باستان مربوط می شد از خشم مسیحیان مهاجم و متعصب در امان نماند و آنها آن را به آتش کشیدند. امروز از آرامگاه چند دیواره فرو ریخته و قطعه هایی از سنگ روی زمین باقی مانده. مجسمه هایی را هم که تا حدی سالم مانده اند، به موزه ها منتقل کرده اند.



فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  گردشگری ارم بلاگ   |   مشاور ایرانی در لندن   |   فروش تجهیزات ویپ   |   تهران وکیل  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه! دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه! مشاهده